مسافرت
نوشته های کوتاه از مهاجرت
مسافرت
...بعداز هشت ماه ماندن درقطب شمال فرصتی ایجاد شد،تا به مرخصی بروم...در محل زندگی من(قطب شمال)درختی وجود ندارد،واز گلهای زیبا هم.خبری نیست،تا چشم کارمی کند،برف ویخبندان است...در همین مدت احساس می کردم،در کنار خیلی چیزها ی که از آن دورم،دیدن درختان وگلها را هم از دست داده ام...در مسافرت،بقولی مثل آدمهای "ندید وبدید"که سالها از همه چیز دورند،به درختان وگلها بیشتر از گذشته توجه داشتم،وپشت سرهم از آنان عکس می گرفتم...
No comments:
Post a Comment